چیزی بهتر از این
میخوام یه تجربه شخصیمو بگم که قبلا گفتم ولی تو این وبلاگ نه:
امتحان عملی کارگاه برق داشتیم . 5 نفر 5 نفر میرفتیم داخل کارگاه از بین کاغذایی که استاد مثل قرعه کشی روش اسم مدار ها رو نوشته بود تصادفی یکی رو انتخاب میکردیم مدارشو رو کاغذ میکشیدیم اگه درست بود استاد اوکی میداد بریم مدارو ببندیم.
بین مدارها هم مدارهای آسون بود هم سخت آسوناش 16 تا سیم سختاش تا 60 تا سیمم داشت. مدار کولر رو که به نظرم از همه آسون تر بود رو یه کاغذ کوچیک تقلب نوشتم. اول همش خدا خدا میکردم این مدار واسم بیفته آخرین لحظه گفتم نه خدایا هرمداری بهتره ، بهترین برام بیفته.
منو دوستم مینا وارد آزمایشگاه شدیم. به من مدار بستن لامپ مهتابی افتاد به مینا مدار کولر.مدارها رو که رو برگه کشیدیم استاد مدار منو تایید کرد یه تیک زد گفت برو ببندش ولی برگه دوستم مینا رو که گرفت روش یه ضربدر قرمز کشید گفت غلطه برو هفته بعد بیا واسه امتحان.
مینا دقیقا همونی مداری رو کشیده بود که من تقلب نوشته بودم اصن این صحنه رو دیدم جا خوردم داشتم واسه چیزی خدا خدا میکردم که غلط بود. مدار مهتابی من به قدری آسون بود که 6 تا سیم بیشتر نبرد آخرشم خود استاد به شوخی گفت خانوم فلانی خسته نباشی عجب شانسی داری.
به قول فلورانس خیلی وقت ها ما در حال ساخت یه خونه هستیم در حالی که لیاقتمون یه کاخه.به خدا و کائناتش اعتماد کنیم . نترسیم بگیم بهتر از این ما تموم طرح ها و نقشه های خدا رو نمیدونیم . بهش اعتماد کنیم.
منم این مطلبی که نوشتین رو بارها و بارها تجربه اش کردم متاسفانه انطور که باید به خداوند اعتماد و توکل نداریم